زندگی من ۲

اتفاقات روزمره زندگی

زندگی من ۲

اتفاقات روزمره زندگی

همش فکر میکنم که چرا با من اینکارو کرد؟ چطور به خودش اجازه داد به من خیانت کنه؟ چرا به من خیانت کرد؟ دلم خیلی گرفته. دلم شکسته و پر از غصه شده. نگرانم از آینده که چی انتظارمو میکشه؟؟!!!

نظر شما چیه؟

سلام...

روزها از پس هم میگذرند و من همچنان منتظر روزی هستم   که مهمترین اتفاق زندگیم رخ بده و منو از این همه انتظار خلاص کنه . دوباره افسردگی برگشته سراغم . دیشب خیلی خسته بودم و از بی‌حوصلگی رفتم تو رختخواب و خوابیدم . دلم برات تنگ شده بود . دوست داشتم پیشم بودی و نوازشم می‌کردی. دوست داشتم دستای سرد و کوچولوم رو توی دستای گرم و پرمحبتت می‌گرفتی و تو چشمام خیره می‌شدی و مثل همیشه بهم می‌گفتی دوستت دارم ... اما حیف که نبودی . فقط خیال تو بود . فقط تنها عکسی که ازت توی موبایلم داشتم بود. فقط یادآوری خاطرات خوب و بدی که با هم داشتیم بود . یاد روزی که حرف دلت رو بهم زدی . یاد روزهای خوش زندگی... 

همیشه از خودم می‌پرسم دوست داشتن چیه ؟ چه سری توش هست که می‌تونه یا خوشبختت کنه یا بدبخت ؟ عشق چیه ؟ سه تا حرف کوچولو که هر کدوم یه معنای خاص خودشون رو دارن . با خودم فکر می‌کنم یعنی اینبار هم توی این عشقی که سه حرف بیشتر نیست شکست می‌خورم یا پیروز و سربلند و با افتخار بیرون میام ؟ شما چی فکر می‌کنین؟

اینجا هم می‌گم دوستت دارم همه زندگی من...

وبلاگ جدید من...

سلام...

این وبلاگ جدیدمه. امیدوارم بتونم و وقت کنم توش بیشتر از این بنویسم...

منتظر نظراتتون هستم...